نکهةلغتنامه دهخدانکهة. [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ازکنزاللغات و صراح ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد). || بوی خوش . (آنندراج ). رجوع به نکهت شود. || اسم است از نَکْه . (از متن اللغة). یک بار تنفس کردن با بینی . (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارس
نکهةدیکشنری عربی به فارسیمزه وبو , مزه , طعم , چاشني , مزه دار کردن , خوش مزه کردن , چاشني زدن به , معطرکردن
نقهةلغتنامه دهخدانقهة. [ ن َ ق ِ هََ ] (ع ص ) زن فهمنده ٔ سخن و داننده .(ناظم الاطباء). مؤنث ِ نَقِه . رجوع به نَقِه شود.
نقیعةلغتنامه دهخدانقیعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) نام ضیافت قدوم سفر. (غیاث اللغات از صراح و شرح نصاب ). مهمانی مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهمانی بازآمدن از سفر. (مهذب الاسماء) (از المرقاة ص 67). طعام که برای ازسفررسیده فراهم کنند . (از اقرب ال
نکحةلغتنامه دهخدانکحة. [ ن ُ ک َ ح َ ] (ع ص ) بسیارنکاح . (مهذب الاسماء). نُکَح . (منتهی الارب ). رجوع به نُکَح شود.
نکعةلغتنامه دهخدانکعة. [ ن َ ک َ ع َ ] (ع اِ) شلم قتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صمغ قتاد، یا آن نُکعةاست . (از متن اللغة). || بر نقاوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بار درخت نقاوی . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || بار درختی است سرخ . || سر بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (
نکعةلغتنامه دهخدانکعة. [ ن َ ک ِ ع َ ] (ع ص ) زن سرخ فام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مراءة حمراء. (اقرب الموارد). زن سرخ . (ناظم الاطباء). || لب نیک سرخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). لبی که نیک سرخ باشد. (ناظم الاطباء). شفة نکعة؛ لبی سرخ از بسیاری خون . (مهذب الاسماء).