لغتنامه دهخدا
نقف . [ ن َ ] (ع مص ) صاف نمودن شراب را یا آمیختن او رابا آب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکستن تار سر یا سخت زدن بر آن ، یا نیزه یا عصا زدن بر تارک ، و نزدیک دماغ رسیدن شکستگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکافتن کَوَسْته و شکستن دماغ . (تاج المصادر