نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن َ ] (ع مص ) سرنگون کردن .(غیاث اللغات ). واژگون ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). نگونسار کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101)
نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) تیر سوفارشکسته که اسفل او را اعلی گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیرسوفارشکسته که پائین آن را بالا سازند. (ناظم الاطباء) (از اقرب
نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن ُ ] (ع مص ) با سر شدن بیماری . (تاج المصادر بیهقی ) (یادداشت مؤلف ). بازگشتن بیماری . عود کردن مرض . (غیاث اللغات ). بازگردان شدن بیماری . (از آنندرا
نکثلغتنامه دهخدانکث . [ ن َ ] (ع مص ) تاب بازدادن رسن و ریسمان . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). تاب باز گردانیدن از رسن . (از منتهی الارب )
نکثلغتنامه دهخدانکث . [ن ِ ] (ع اِ) غازکرده و تاب بازکرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند. (از اقرب الموارد). ج ، اَنکاث .
نکصلغتنامه دهخدانکص . [ ن َ ] (ع مص ) سپسایگی رفتن و بددل شدن و بازایستادن از کاری . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کأکاءة و جبن و ضعف نشان دادن و احجام و انقداع در کاری . (
نُکِسُواْفرهنگ واژگان قرآنسرازير شدند (کلمه نکس به معناي سرازير کردن هر چيزي است و عبارت "نُکِسُواْ عَلَىٰ رُؤُوسِهِمْ " يعني سرافکنده شدند که کنايه از شرمسار شدن مي باشد)
حسین نکساریلغتنامه دهخداحسین نکساری . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) او راست : رسالة فی «یوم یأتی بعض آیات ربک ...». (کشف الظنون ).
ناسگویش گنابادی در گویش گنابادی ناس نام یک ماده گیاهی سبز رنگ اعتیادآور است که با برگ تنباکو ساخته میشود و در کاغذی پیچیده کنار لب میگذارند.
نُکِسُواْفرهنگ واژگان قرآنسرازير شدند (کلمه نکس به معناي سرازير کردن هر چيزي است و عبارت "نُکِسُواْ عَلَىٰ رُؤُوسِهِمْ " يعني سرافکنده شدند که کنايه از شرمسار شدن مي باشد)
حسین نکساریلغتنامه دهخداحسین نکساری . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) او راست : رسالة فی «یوم یأتی بعض آیات ربک ...». (کشف الظنون ).