نکته سازلغتنامه دهخدانکته ساز. [ ن ُت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) نکته پرداز. نکته گو. که نکته های لطیف و مضامین دقیق و بدیع به کار برد : ای چرخ مشعبد چه مهره بازی وی خامه ٔ جاری چه نکته س
مشعبدلغتنامه دهخدامشعبد. [ م ُ ش َ ب ِ ](ع ص ) مولد از اختلاط فارسی با تازی ، شعبده باز. ج ، مشعبدان . (ناظم الاطباء). مشعبذ. تردست . نیرنگ باز. شعبده باز. (از یادداشت به خط مرحو
عشقبازلغتنامه دهخداعشقباز. [ ع ِ ] (نف مرکب ) عشق بازنده . آنکه عشقبازی کند. عاشق پیشه . (فرهنگ فارسی معین ). مرد شهوت پرست و عاشق و زن دوست . (ناظم الاطباء) : عشقبازان که به دست
مهره بازلغتنامه دهخدامهره باز. [ م ُ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مهره بازنده . که با مهره نرد یا شطرنج بازد : بسان بلعجبی مهره باز استادم نگه کنی به من این خانه پاک و دیگر پاک . سوزنی .ملک
مریخلغتنامه دهخدامریخ . [ م ِرْ ری ] (اِخ ) نام ستاره ٔ فلک پنجم از ستاره های خُنَّس و آن را بهرام نیز گویند، منحوس و دال بر جنگ و خصومت و خونریزی و ظلم است . (منتهی الارب ). کو