نژادهلغتنامه دهخدانژاده . [ ن ِ دَ / دِ ] (اِ) نژاد. (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). اصل . نسب . (برهان قاطع) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خاندان . (ناظم الاطباء) : مکین دولت
هم نژادهلغتنامه دهخداهم نژاده . [ هََن ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) هم نژاد. هم گوهر : به گوهر مگر هم نژاده نیندهمان از پدر پاکزاده نیند.فردوسی .
شُعُوباًفرهنگ واژگان قرآننژادها (جمع شِعب اما کلمه شعب در مورد زمين عبارت است از دامنه چند دره که اگر از طرف دامنه نگاه کني به نظرت ميرسد يک زمين است که در آخر ، چند شقه شده ، و اگر از
مرغ گوشتیbroiler 2, chicken broiler, broiler chickenواژههای مصوب فرهنگستاننژادهای زودرشد مرغ که معمولاً در ظرف نه تا دوازده هفته برای تولید گوشت پرورش داده میشوند