نچیروانواژهنامه آزاددر زبان کردی نچیروان یعنی شکارچی. این واژه اسم نیز است.مانند نام نخست وزیر حزب دموکرات کردستان نچیروان ادریس بارزانی
نیروانفرهنگ نامها(تلفظ: nirvān) نام رودخانهای در شهرستان سقز که از مجموع دو رودخانهی سلیمان بیک و بوین تشکیل میشود .
نیروانافرهنگ نامها(تلفظ: nirvānā) (سنسکریت) آخرین مرحله سلوک در نزد ' بودا ' که مرحلهی محو شدن جنبهی حیوانی وجود و رسیدن به کمال است .
نخچیروانلغتنامه دهخدانخچیروان . [ ن َ چیرْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد شکاری . شکارانداز. نخچیروال . (ناظم الاطباء). رجوع به نخچیروال شود.
نیروانلغتنامه دهخدانیروان . (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابا از بخش بانه ٔشهرستان سقز. در 27هزارگزی جنوب غربی بانه و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و یکصد تن سکنه دارد.آب
نیرواناواژهنامه آزادآخرین مرحله رشد و کمال در آئین بودا، در این مرحله انسان از تمام پلشتی های جسمانی رهایی یافته و به کمال می رسد. انسان کامل
نخچیرواللغتنامه دهخدانخچیروال . [ ن َ چیرْ ] (ص مرکب ) نخچیرانگیز. (لغت فرس اسدی ). فرهنگ نویسان ِ بعد از اسدی مقصود از لفظ «نخچیرانگیز» را «شکاری » فهمیدند، لیکن ظاهر لفظ کسی است ک
نخچیروانلغتنامه دهخدانخچیروان . [ ن َ چیرْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد شکاری . شکارانداز. نخچیروال . (ناظم الاطباء). رجوع به نخچیروال شود.
نیروانلغتنامه دهخدانیروان . (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابا از بخش بانه ٔشهرستان سقز. در 27هزارگزی جنوب غربی بانه و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و یکصد تن سکنه دارد.آب
نخچیرگیرلغتنامه دهخدانخچیرگیر. [ ن َ ] (نف مرکب ) مرد شکاری و شکارانداز. نخچیروال . نخچیروان . (از ناظم الاطباء).