نپزواژهنامه آزاد(کردی اورامی و سورانی و کرمانجی و کلهری) مواد غذایی مانند حبوبات و گوشت که به آسانی نمی پزد یا دیر پخته می شود؛ دیرپز. || فعل نهی، دوم شخص مفرد، از مصدر پختن.
دستی پزلغتنامه دهخدادستی پز. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) دستی پزنده . دست پز. نانوا که در خانه نان پزد. (یادداشت مرحوم دهخدا).- نان دستی پز ؛ که در تنور نپزند و با ساج و غیره پزند. (یادد
اسلغلغتنامه دهخدااسلغ.[ اَ ل َ ] (ع ص ) ناپخته . || سخت سرخ . || برص زده . (منتهی الارب ). اسلع. || ناکس . (منتهی الارب ). فرومایه . || لحم اسلغ؛ گوشت که زود نپزد. گوشت ناپزا. |
چندرلغتنامه دهخداچندر. [ چ ِ دِ ] (اِ) قسمتی از اعضای گوسفند که نه گوشت خالص است بلکه به رگها و عصبها پیوسته و به پختن نرم نشود و از این رو جویدن آن ممکن نباشد. پاره ٔ گوشت پررگ
افشرهلغتنامه دهخداافشره . [ اَ ش ُ رَ / رِ ] (ن مف ، اِ) هرچیز که آن را افشرده باشند و بعربی عصاره گویند. (برهان ). شیره ٔهر چیز که افشرده باشند و بعربی عصاره گویند. (فرهنگ مجمعا