ضفعانةلغتنامه دهخداضفعانة. [ ض َ ن َ ] (ع اِ) بار سعدانه خاردار گرد مانند فلکه ٔ دوک ، و لاتراها اذا هاج السعدان و انتثر ثمره الا مُسلَنقیة قد نَشرت عن شوکها و انتصبت لعدم من یطؤ
اشرارلغتنامه دهخدااشرار. [ اِ ] (ع مص )به بدی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب ). نسبت کردن با شر. (تاج المصادر بیهقی ). نسبت کردن کسی را به شر. || پیدا کردن . (منتهی الارب ). آشک
اشعاعلغتنامه دهخدااشعاع . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده انداختن شتر بول خود را. یقال : اَشَعَّ البعیر بوله .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اَشَعَّ الزرع ؛ خوشه برآورد آن کشت . (منتهی
طاهرلغتنامه دهخداطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن فضل . برادرزاده ٔ ابوعلی (احمدبن محمدبن المظفربن محتاج ) ابوالمظفر طاهربن الفضل بن محمدبن المظفربن محتاج والی چغانیان بودو در سنه ٔ 377