نَمبُووَ (پِیش مراح بر کنی)گویش دزفولیآدم تندخویی که حتی از خوبی هم نمی توان با او صحبت کرد و زود از کوره بیرون می رود
مِراح ،( نمبو پیش مراح بر کنی)گویش دزفولینمی شود کوچکترین صحبتی و حتی از خوبی با او بگویی ، زود از کوره در می رود
چینهلغتنامه دهخداچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خور
نفتلغتنامه دهخدانفت . [ ن َ ] (اِ) در اوستا: نپته (تر. نمناک )،هندی باستان : نبه ، نبهته (شکافتن ، ترکیدن )، هوبشمان گوید: اسم مفعول از ریشه ٔ نبه در اوستا نبد آمده ، که نظایر