نوژانلغتنامه دهخدانوژان . (اِ) رود با بانگ و سهم . (لغت فرس اسدی ).رودخانه ای است با نهیب و شور بسیار. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام رودخانه است . (انجمن آرا) : ما برفتیم و شده نو
نوژانفرهنگ نامها(تلفظ: nužān) فریاد ، صدا و بانگ بلند ؛ رود (رودخانهی) با بانک و سهم ؛ غران (رود و سیل) ؛ نام رودخانهای .
نوجانلغتنامه دهخدانوجان . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران ، در 20 هزارگزی شمال کرج و 3 هزارگزی غرب راه کرج به چالوس در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واق
پاراک لهلغتنامه دهخداپاراک له . [ ل ِ ] (اِخ ) صومعه ای که آبِلارنزدیک نوژان سورسن بساخت و هلوئیز راهبه ٔ آن بود.
گوستاو لوبونلغتنامه دهخداگوستاو لوبون . [ ل ُ بُن ْ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان به نام فرانسه که در سال 1841 م . در شهر نوژان ل ُ روترو مرکز ایالت اوراِلوار در فرانسه متولد شد و در 9 دسام
نوژیدنلغتنامه دهخدانوژیدن . [ دَ ] (مص ) غریدن رود و سیل ومانند آنها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوژان شود.
پسلغتنامه دهخداپس . [ پ َ ] (اِ)پشت (مقابل پیش ). پشت سر. از پشت . عقب . در عقب . دنبال . بدنبال . پی . در پی . خلف . وراء. ظهر : چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرابسغر مانم کو
انقاسلغتنامه دهخداانقاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِقس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). سیاهیهای دوات . (از منتهی الارب ). سیاهیهای نوشتن . (غیاث اللغا