نوخالهلغتنامه دهخدانوخاله . [ ن َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن ، در 16 هزارگزی شمال فومن ، درجلگه ٔ معتدل هوای مرطوب واقع است و 2256 تن سکنه دارد. آب
خالهلغتنامه دهخداخاله . [ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) خواهر مادر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء) (اشتینکاس ). کاکی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). دایزَه . مِرخا (در ل
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب
غربیلهلغتنامه دهخداغربیله . [ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) حرکات و سکنات خواتین در وقت خاص . (آنندراج ) . || حرکت دادن پیاپی قسمت تحتانی تن چنانکه غربال ، آنگاه که با آن بوجاری حبوب کنند.
خاله جان آغالغتنامه دهخداخاله جان آغا. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از چهار زن کتاب کلثوم نه نه است و در آن کتاب اشاره به ائمه ٔ اربعه ٔ اهل سنت و جماعت است .
چونلغتنامه دهخداچون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی ما