نوع پرورلغتنامه دهخدانوع پرور. [ ن َ / نُو پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) نوع دوست . که از همنوعان خود تعهدو پرستاری کند. که به افراد نوع خود مهربانی کند.
نوع پرورانهلغتنامه دهخدانوع پرورانه . [ ن َ / نُو پ َرْ وَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی نوع پروری . نوع پرستانه . با دلسوزی و شفقت در حق همنوعان .
نوع پروریلغتنامه دهخدانوع پروری . [ ن َ / نُو پ َرْ وَ ] (حامص مرکب )محبت و شفقت و احسان در حق همنوعان . عمل نوع پرور.
نورپروردهلغتنامه دهخدانورپرورده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که در نور و روشنی پرورده شده و بالیده است .- نورپرورده ٔ چیزی بودن ؛ از فیض وجود آن مستفیض شدن : نورپرورده ٔ کشف
نوع پروریلغتنامه دهخدانوع پروری . [ ن َ / نُو پ َرْ وَ ] (حامص مرکب )محبت و شفقت و احسان در حق همنوعان . عمل نوع پرور.
نوع پرورانهلغتنامه دهخدانوع پرورانه . [ ن َ / نُو پ َرْ وَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی نوع پروری . نوع پرستانه . با دلسوزی و شفقت در حق همنوعان .
پرورلغتنامه دهخداپرور. [ پ َرْ وَ ] (اِ) پروار. || (نف ) مزید مؤخری بمعنی پرورنده و پروراننده در آخر بسیاری از کلمات فارسی و هم عربی : آزپرور. ادب پرور. بنده پرور. تن پرور. پیر
ژرژ اسکولاریوسلغتنامه دهخداژرژ اسکولاریوس . [ ژُ اِ ک ُ یُس ْ ] (اِخ ) نام یکی از نوع پروران (هومانیست ها) بیزانسی در قرن پانزدهم میلادی . وفات بین سالهای 1468 و 1464 م .
انبجاتلغتنامه دهخداانبجات . [ اَم ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ انبج . (ابن البیطار). انبه ها. رجوع به انبه شود. || داروهای پرورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرورده ها چون بنفشه ٔ پرور