نوعیلغتنامه دهخدانوعی . [ ن َ / نُو ] (ص نسبی ) منسوب به نوع . مقررشده برای نوع . (ناظم الاطباء). مربوط به نوع : صورت نوعی . حرکت نوعی . (فرهنگ فارسی معین ): من ِ نوعی .
قلیانیلغتنامه دهخداقلیانی . [ ق َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به قلیان .- کدوی قلیانی ؛ نوعی است از کدو که سری بزرگ و پهن دارد مانند کوزه ٔ قلیان .
شیشهلغتنامه دهخداشیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (اِ) زجاج . آبگینه . زجاجه . (یادداشت مؤلف ). جسمی صلب و غیرحاجب (حاکی ) ماوراء و بیرنگ که آنرا از ذوب شن مخلوط با پتاس و سود حاصل می ک
کلوندلغتنامه دهخداکلوند.[ ک َل ْ وَ ] (اِ) نوعی از خیار بادرنگ . (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کردی کلند ، به معنی کدو. و کولوندیر ، کدوی غلیانی . (از حاشیه برهان
جلةلغتنامه دهخداجلة. [ ج ُل ْ ل َ ] (ع اِ) ظروف مایعات را نیز گویندهمچو خم و خمچه و کدوی شراب و امثال آن و ظرفی نیز باشد مانند سبد که آنرا از برگ خرما بافند و خرما درآن کرده از