نوآفرینلغتنامه دهخدانوآفرین . [ ن َ / نُو ف َ ] (نف مرکب )مبدع . فاطر. نوآفریننده . (یادداشت مؤلف ). نوآور.
نوشآفرینفرهنگ نامها(تلفظ: nuš āfarin) (نوش + آفرین = آفریننده) ، آفریننده خوشی و لذت ، آفرینندهی شیرینی ؛ (به مجاز) نیکبخت و سعادتمند ؛ (در اعلام) نام قهرمان زن کتاب ' نوش آفرین
نوشآفرینفرهنگ نامها(تلفظ: nuš āfarin) (نوش + آفرین = آفریننده) ، آفریننده خوشی و لذت ، آفرینندهی شیرینی ؛ (به مجاز) نیکبخت و سعادتمند ؛ (در اعلام) نام قهرمان زن کتاب ' نوش آفرین
نخللغتنامه دهخدانخل . [ ن َ ] (ع اِ) درخت خرما. (فرهنگ نظام ) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). خرمادرخت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). نخیل . (مهذب الاسماء). خرمابن . (مهذب الاسما)
نحللغتنامه دهخدانحل . [ ن َ ] (ع اِ) زنبور انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مگس انگبین . (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). مگس عسل . (از اقرب الموارد). منج انگبین . (ترجمان علام
نوش کردنلغتنامه دهخدانوش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشامیدن . نوشیدن : بسش آفرین خواند بر فر و هوش به یادش یکی جام می کرد نوش . فردوسی .جم اندیشه از دل فراموش کردسه جام می از پیش
نوشلغتنامه دهخدانوش . (اِمص ) نوشیدن . (رشیدی ) (اوبهی ) (برهان قاطع) (جهانگیری )(آنندراج ) (انجمن آرا). آشامیدن . (برهان قاطع) (جهانگیری ). عمل نوشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). ا