نوشتلغتنامه دهخدانوشت . (اِ) جرعه . آشام . || (نف مرخم ) نوشنده .آشامنده . (ناظم الاطباء).نوش . (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : گاهی امیر صومعه گاهی اسیر بتکده گه رند دردی
نوشتلغتنامه دهخدانوشت . [ ن َ وَ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم است از نَوَشتن به معنی درپیچیدن و درنوردیدن . رجوع به نَوَشتن شود.
نوشتلغتنامه دهخدانوشت . [ ن ِ وِ ] (مص مرخم ، اِمص ) تحریر نمودن . (غیاث اللغات ). اسم است از نوشتن و تنها مستعمل نباشد لیکن در کلمات مرکب چون سرنوشت و رونوشت و نوشت افزار آید.
نوشت افزارلغتنامه دهخدانوشت افزار. [ ن ِ وِ اَ ] (اِ مرکب ) لوازم التحریر. (لغات فرهنگستان ). ابزار نوشتن . وسایلی که با آن می نویسند از قبیل کاغذ، قلم ، مداد، جوهر و غیره .
کاغذ الکترونیکیelectronic paperواژه‌های مصوب فرهنگستانوسیلهای قابل‌حمل و قابل‌استفادۀ مجدد برای ذخیره و نمایش اطلاعات که با ابزار الکترونیکی بارها می‌توان بر روی آن نوشت متـ . ای‌ـ‌کاغذ e-paper
نبشت افزارلغتنامه دهخدانبشت افزار. [ ن ِ ب ِ اَ ] (اِ مرکب ) آنچه برای نوشتن ضروری است ، چون قلم و دوات و مرکب و کاغذ و غیره . (یادداشت مؤلف ). نوشت افزار. ابزار نوشتن . وسایل کتابت
نوشتهلغتنامه دهخدانوشته . [ ن ِ وِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) کتابت کرده شده . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نوشته شده . که بر آن چیزی نگاشته یا نقشی کشیده باشند. مقابل نانوشته به معنی ک
قلملغتنامه دهخداقلم . [ ق َ ل َ ] (ع مص ) چیدن و تراشیدن ناخن و جز آن را. (منتهی الارب ). || قطع کردن . (اقرب الموارد). در اقرب الموارد قلم به فتح اول و سکون دوم را قطع کردن چی
