نوشتلغتنامه دهخدانوشت . (اِ) جرعه . آشام . || (نف مرخم ) نوشنده .آشامنده . (ناظم الاطباء).نوش . (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : گاهی امیر صومعه گاهی اسیر بتکده گه رند دردی
نوشتلغتنامه دهخدانوشت . [ ن َ وَ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم است از نَوَشتن به معنی درپیچیدن و درنوردیدن . رجوع به نَوَشتن شود.
نوشتلغتنامه دهخدانوشت . [ ن ِ وِ ] (مص مرخم ، اِمص ) تحریر نمودن . (غیاث اللغات ). اسم است از نوشتن و تنها مستعمل نباشد لیکن در کلمات مرکب چون سرنوشت و رونوشت و نوشت افزار آید.