نوسنگی معتدل نخستینFirst Temporate Neolithicواژههای مصوب فرهنگستاندیرینترین فرهنگهای کشاورزی در ناحیۀ معتدل اروپا و گاه دیگر نواحی که از حدود 5400 تا 4500 ق.م ادامه یافت
نوسنگیلغتنامه دهخدانوسنگی . [ ن َ / نُو س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح زمین شناسی ) اولین قسمت دوره ٔ دوم دوران چهارم زمین شناسی ، به عبارت دیگر دوره ٔ هولوسن - که دوره ٔ دوم از دوران چ
نوسنگیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دورهای پس از عصر حجر قدیم که انسان ابزارهای سنگی تراشیده و صیقلی به کار میبرد؛ عصر حجر جدید.۲. (زمینشناسی) قسمت اول دورۀ دوم دوران چهارم زمینشناسی؛ نئولی
نوسنگیNeolithicواژههای مصوب فرهنگستاندورهای در پیشازتاریخ که در آن انسان ابزارهای سنگی را صیقل و تراش میداد، و هنوز از فلزات استفاده نمیکرد؛ در این دوره کشاورزی و اهلی کردن چارپایان آغاز میشو
یلغتنامه دهخدای . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند.
مرکبلغتنامه دهخدامرکب . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی است از ترکیب . آمیخته . درپیوسته : کریمی به اخلاقش اندرمرکب بزرگی به درگاه او بر مجاور. فرخی .گفتم که مفرد است مر
رشتلغتنامه دهخدارشت .[ رَ ] (اِخ ) نام شهر حاکم نشین ملک گیلان ، و گویند این کلمه تاریخ بنای این شهر است چه این شهر در سال 900 هَ . ق . بنا شده و عدد حروف آن بحساب ابجد نیز نهص
منزویلغتنامه دهخدامنزوی . [ م ُ زَ ] (ع ص ) به یک سو شونده از خلق و گوشه نشین . (غیاث )(آنندراج ). دورشونده و در زاویه ٔ خانه قرارگرفته و گوشه نشین و گوشه گیر و یک سوشده از مردما
تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،