نوزلغتنامه دهخدانوز. (ق ) مخفف هنوز. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نس . نز. (یادداشت مؤلف ). هنوز. تاکنون . تا حال . تا به اکنون . تا به حال : نوز نامرد
نوزلغتنامه دهخدانوز. [ ن َ / نُو ] (ص ) به لغت خوارزمیان ، نو. جدید. (یادداشت مؤلف از مراصد الاطلاع و یاقوت ).
نوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= هنوز: ◻︎ سپهری که پشت مرا کرد کوز / نشد پست گردان به جای است نوز (فردوسی: ۱/۱۱۳).
نوضلغتنامه دهخدانوض . [ ن َ ] (ع اِ) پیوندمیان سرین و پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وصلةو پیوند بین عَجُز و متن . (از بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || ا
نوزادگویش اصفهانی تکیه ای: vačaširi طاری: vačaširi طامه ای: vačaširi طرقی: vačaširi کشه ای: vačaširi نطنزی: vačaširi
نوزاد ملخگویش اصفهانی تکیه ای: vačamele طاری: vačamela طامه ای: vačamalax طرقی: vačamelax کشه ای: vačamalax نطنزی: vačamalax
نوزکاتلغتنامه دهخدانوزکات .[ ن َ ] (اِخ ) (از نوز به معنی نو به لهجه ٔ خوارزمی و کات به معنی حائط و کده ) نام قریه ای است ظاهراً به بخارا. (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به نوزکاث شود
نوزکاثلغتنامه دهخدانوزکاث . [ ن َ ] (اِخ ) شهرکی است در نزدیکی جرجانیه ٔ خوارزم . (از معجم البلدان ). رجوع به نوزکات و نیز رجوع به نَوز شود.