نوری اصفهانیلغتنامه دهخدانوری اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ] (اِخ ) (میرزا...) به روایت مؤلف صبح گلشن «مستجمع مکارم صفات و شیخ الاسلام هرات » بوده است . او راست :پیش هر موی توام عرض نیازی دگر
نوریلغتنامه دهخدانوری . [ ری ی ] (ع اِ) واحد نَوَر، به معنی مختلس . (از اقرب الموارد). رجوع به نَوَر و نَوَرة شود. || (ص نسبی ) منسوب است به نور. رجوع به نوری شود.
نوریلغتنامه دهخدانوری . (اِ) نوعی از زردآلوی . (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ).قسمی زردآلوی درشت و بسیار شیرین و آبدار و هسته شیرین . مقابل زردآلو انک . (یادداشت مؤلف ) : از ن
نوریلغتنامه دهخدانوری . (اِخ ) ... بیگ خان لاهوری . از پارسی گویان قرن دهم هجری هندوستان و از معاصران تقی اوحدی است . او راست :اظهار مهرِ بی حد من کرد سرکشش خود بر میان قاتل خود
نوریلغتنامه دهخدانوری . (اِخ ) ... هروی ، مشهور به نوری دندانی . از شاعران و ظریف طبعان قرن دهم هجری است . گویند: دندانش از غایت درازی از لبهایش برآمده بود...از این جهت خود را ب
نوریلغتنامه دهخدانوری . (اِخ ) بهاءالدین (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری اصفهانی ، معروف به فاضل نوری . از فقهای قرن چهاردهم هجری و از اکابر علمای اصفهان است . گاهگاه ش
علی اصفهانیلغتنامه دهخداعلی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) نوری مازندرانی اصفهانی . رجوع به علی نوری شود.
علی اصفهانیلغتنامه دهخداعلی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی . رجوع به علی نوری شود.
علی نوریلغتنامه دهخداعلی نوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی . مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هَ . ق . او راست : 1- تفسیر سورةالتوحید. 2- حجةالاسلا