نوروز کردنلغتنامه دهخدانوروز کردن . [ ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به نوروز جشن گرفتن . جشن نوروزی برپا کردن : چون ایوان مداین تمام گشت نوروز کرد و رسم جشن به جا آورد چنانکه آئین ایش
نوروزلغتنامه دهخدانوروز. [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) روز اول ماه فروردین که رسیدن آفتاب است به نقطه ٔاول حمل . (غیاث اللغات ). روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء
نوروزفرهنگ انتشارات معین(نُ) [ په . ] (اِمر.) 1 - روز نو، روز تازه . 2 - روز اوّل فروردین که بزرگترین جشن ملی و آغاز سال نو ایرانیان است آن گاه که روز و شب برابر گردد، عید.
آذین بستنلغتنامه دهخداآذین بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به آذین کردن : نوروز جهان چون بت نوآیین از لاله همه کوه بسته آذین . کسائی مروزی .ببستند [ رومیان ] آذین ببیراه و راه برآواز ش
منقلایلغتنامه دهخدامنقلای . [ م َ ق َ / م ُ ق َ ] (مغولی ، اِ) مأخوذ از مغولی ، منغلای . (ناظم الاطباء). پیشگاه لشکر و مقدمةالجیش : زبرقان بن بدر را بر منقلای لشکر روان ساخت . (ت
تاریخ خراجیلغتنامه دهخداتاریخ خراجی . [ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنه ٔ مالیه . سنه ٔ خراجیه . سال خراجی . فصل دریافت خراج و مالیات . تقی زاده در گاه شماری آرد: علاوه بر آنکه ب
ساللغتنامه دهخداسال . (اِ) حرکت یک دوره ٔ آفتاب است از نقطه ٔ برج حمل تا نقطه ٔ آخر برج حوت و آن را به عربی سنة گویند. (برهان ). سنة. (دهار) (انجمن آرا). عام . (دهار) (منتهی ال