نورسدیکشنری عربی به فارسیياعو , مرغ نوروزي , نوعي رنگ خاکستري کمرنگ , حريصانه خوردن , بلعيدن , حفر کردن , ادم ساده لوح و زود باور , گول , گول زدن , مغبون کردن , گود کردن , مرغ نوروزي ار
نورسلغتنامه دهخدانورس . [ ن َ / نُو رَ ] (ن مف مرکب ) نورسیده . (ناظم الاطباء). میوه ٔ نورسیده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نوبر. باکور. میوه که به تازگی رسیده است . (یادداشت مو
نورسلغتنامه دهخدانورس . [ ن َ رَ ] (اِخ ) محمدحسین دماوندی ، متخلص به نورس . از شاعران و خوشنویسان قرن یازدهم هجری و از معاصران صائب است . در جوانی به اصفهان رفته و چندی ملازم م