نوازش نامهلغتنامه دهخدانوازش نامه . [ ن َ زِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که از روی شفقت و مهربانی نوشته شده باشد، و نامه ای که موجب تسلی و دلاسایی گردد. (ناظم الاطباء).
نوازشگویش اصفهانی تکیه ای: navâzeš طاری: navâzeš طامه ای: navâzeš طرقی: navâzeš کشه ای: navâzeš نطنزی: navâzeš
شفقت نامهلغتنامه دهخداشفقت نامه . [ ش َ ف َ ق َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) تعزیت نامه و مکتوبی که در نوازش کسی نویسند. (ناظم الاطباء).
نوازشلغتنامه دهخدانوازش . [ ن َ زِ ] (اِمص ) حاصل مصدر از نواختن . (از آنندراج ). دست بر سر و روی کسی کشیدن به علامت مهربانی و شفقت . (یادداشت مؤلف ) : جهان مار بدخوست منوازش از
نواختنلغتنامه دهخدانواختن . [ ن َ ت َ ] (مص ) نوازش نمودن . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). شفقت نمودن . ملاطفت کردن . مهربانی کردن . (ناظم الاطباء). تفقدکردن . (فرهنگ فارسی
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) ابن حزقیل . خوندمیر در حبیب السیر این دانیال را در عداد انبیاء عظام و پس از دانیال اکبر و معاصر لهراسب داند و نویسد که پس از تخریب بیت المقدس بد
مردم دارلغتنامه دهخدامردم دار. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خوش سلوک . خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک . خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان ب