نائیدنلغتنامه دهخدانائیدن . [ دَ ] (مص ) فخر کردن و مباهات نمودن . (برهان ). مباهات کردن . (انجمن آرا) (از آنندراج ). (غیاث ). لاف زدن . مباهات کردن . (از ناظم الاطباء). سرافرازی
نپائیدنلغتنامه دهخدانپائیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل پائیدن . رجوع به پائیدن شود : نابوده که بوده شود نپایدزین است جهان در زوال و سیلان .ناصرخسرو.
نسائیدنیلغتنامه دهخدانسائیدنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) ناسائیدنی . که نرم و سائیده نشود. که قابل سحق و سائیدن نیست .
نائیدنلغتنامه دهخدانائیدن . [ دَ ] (مص ) فخر کردن و مباهات نمودن . (برهان ). مباهات کردن . (انجمن آرا) (از آنندراج ). (غیاث ). لاف زدن . مباهات کردن . (از ناظم الاطباء). سرافرازی
نپائیدنلغتنامه دهخدانپائیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل پائیدن . رجوع به پائیدن شود : نابوده که بوده شود نپایدزین است جهان در زوال و سیلان .ناصرخسرو.
نسائیدنیلغتنامه دهخدانسائیدنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) ناسائیدنی . که نرم و سائیده نشود. که قابل سحق و سائیدن نیست .
نواریدنلغتنامه دهخدانواریدن . [ ن َ دَ ] (مص ) ناجاویده فروبردن . (جهانگیری )) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا). بلع. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). بلع کردن . (ناظم