نهفتنلغتنامه دهخدانهفتن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص ) پوشیدن . پنهان کردن . (از آنندراج ) از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (ناظم الاطباء). مخفی نمودن . (ناظم الاطباء). نهان ک
نهفتنفرهنگ انتشارات معین(نُ یا نِ هُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) پنهان کردن . 2 - (مص ل .) پوشیده شدن ، پنهان شدن .
رو نهفتنلغتنامه دهخدارو نهفتن . [ ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو نهان کردن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رو نهان کردن شود.
نَفْتِنَهُمْفرهنگ واژگان قرآنکه آنان رابيازماييم - تا آنان را عذاب کنيم(کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده
نهفتهفرهنگ مترادف و متضادپنهان، پوشیده، راز، مختفی، مخفی، مخفی، مستتر، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپدید، ناپیدا، نهان ≠ آشکار، بارز، پیدا، ظاهر، مرئی، مشهود، هویدا
رو نهفتنلغتنامه دهخدارو نهفتن . [ ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو نهان کردن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رو نهان کردن شود.
نهفتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = نهفتن۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه نوا.۳. (صفت) [قدیمی] پنهان؛ مخفی: ◻︎ به خراد برزین جهاندار گفت / که این نیست بر مرد دانا نهفت (فردوسی۱: ۲/۱۷۱۵).۴. (اسم)