نهصدگویش اصفهانی تکیه ای: nohsad طاری: nohsây طامه ای: nohsad طرقی: nohsây کشه ای: nohsây نطنزی: nohsad
نهصدلغتنامه دهخدانهصد. [ ن ُ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نه دفعه صد. (ناظم الاطباء). تسع مائة. نماینده ٔ آن در ارقام هندسیه 900 و در حساب جمل «ظ» باشد. (یادداشت مؤلف )
نهصدگویش کرمانشاهکلهری: nu:sad گورانی: nu:sad سنجابی: nu:sad کولیایی: nu:sad زنگنهای: nu:sad جلالوندی: nu:sad زولهای: nu:sad کاکاوندی: nu:sad هوزمانوندی: nu:sad
نَصَّدَّقَنَّفرهنگ واژگان قرآنيقيناً صدقه مي دهيم (صدقة به معناي خرج کردن مال است در راه خدا ، که يکي از مصاديق آن زکات واجب است)
فراتیهلغتنامه دهخدافراتیه . [ ف َ تی ی َ ] (اِخ ) نام دهی بوده است از توابع قم : و خراج ضیاع فراتیه نهصد و سی و هفت دینار... (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 124).
چابک رکابلغتنامه دهخداچابک رکاب . [ ب ُ رِ ] (ص مرکب ) سوار نیک و فارس : ز جنگی سواران چابک رکاب به نهصد هزار آمد اندر حساب . نظامی (شرفنامه ).سوار هنرمند چابک رکاب که بر آتش انگشت ز
قینانلغتنامه دهخداقینان . [ ] (اِخ ) ابن انوش بن شیث آدم وصی انوش بود و نهصدوبیست سال عمر یافت . وی سازنده ٔ شهر بابل یکی از مدائن هفتگانه ٔ عراق است . در نزهة القلوب ج 3 ص 27 آم
بشرلغتنامه دهخدابشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خاصیة. او کسی است که بگفته ٔ خواندمیر: وقاص غنائم جنگ فتح الفتوح را خمس جدا کرده بر نهصد شتر همراه وی بمدینه نزد عمر فرستاد. رجوع به حبی