نهزتلغتنامه دهخدانهزت . [ ن ُ زَ ] (ع اِ) فرصت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود. || غنیمت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود.
نهضتلغتنامه دهخدانهضت . [ ن َ ض َ / ن ُ ض َ ] (ع اِمص ) برخاستن و قصد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نهضة شود. || کوچ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قیام
نهزلغتنامه دهخدانهز. [ ن َ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ). زهاء. قدر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). گویند: هذا نهز کذا، یعنی به اندازه ٔ آن است . (منتهی الارب ). نُهاز. ن
نهزلغتنامه دهخدانهز. [ ن َ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ). زهاء. قدر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). گویند: هذا نهز کذا، یعنی به اندازه ٔ آن است . (منتهی الارب ). نُهاز. ن
نحزلغتنامه دهخدانحز. [ ن َ ] (ع مص ) دور کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دفع. نخس . (المنجد) (از اقرب الموارد). چیزی را دفع کردن . (فرهنگ خطی ). || چیزی را با پای زدن . (ا