پری پولیهلغتنامه دهخداپری پولیه . [پْری ِ / پ ِ ری ِ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) به ساحل نهرالیم قصبه ٔ کوچکی در شمال شرقی سنجاق طاش لیجه از ولایت قوصوه . او را مسجد جامعی و مکتبی و قراولخانه ا
توپ گرفتنلغتنامه دهخداتوپ گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در اصطلاح قمار، ایستادگی و حمله ٔ متقابل کردن در برابر کسی که توپ می زند. از جای نشدن تا دست توپ زن را باز کند. نهراسیدن از
قبیصةلغتنامه دهخداقبیصة. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن مهلب از احمقان طائفه ٔ ازد است . وی ملخی را دید که پرواز میکند گفت : از اینها نهراسید و روزی میگفت : رأیت غرفة فوق بیت و غلام خود
حربلغتنامه دهخداحرب . [ ح َ ] (ع اِ) نبرد. ناورد. آورد. ستیز. رزم . کارزار. (مهذب الاسماء). جنگ .(ترجمان عادل ). مقابل صلح . کین . کینه . معرکه . وقیعه . وقعت . مقاتله . وغا. ا
پان ته آلغتنامه دهخداپان ته آ. [ت ِ ] (اِخ ) گزنفون در کتاب 4، فصل 2 آرد که : در خلال این احوال مادیها غنائم را تقسیم کردند و برای کوروش خیمه ٔ باشکوهی با تمام لوازم معیشت و یک زن ش