نصب دادنلغتنامه دهخدانصب دادن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) منصوب کردن . به حالت نصبی درآوردن (حرف را). نصب دادن حرفی را؛ به زبر خواندن آن را. بر بالا کردن حرف را. (از زمخشری ). رجوع به ن
ارپای کاونلغتنامه دهخداارپای کاون . [ ] (اِخ ) ابن سفیان بن ملک تیموربن ازیق (اربق ؟) بوکای بن تولی خان بن چنگیزخان .سلطان سعید مغفور ابوسعید روزی بدین تلفظ نمود که چون از فرزندان هول
سوگناکلغتنامه دهخداسوگناک . (ص مرکب ) غمناک . دردناک : نباشد نه رخ را بشویم ز خاک سزد گربباشم بدین سوگناک .فردوسی .
راعیةلغتنامه دهخداراعیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث راعی . ج ، رواعی . (المنجد). رجوع به راعی شود. || (اِ) اول پیری . (آنندراج ).- راعیة الاتن ؛ نوعی از ملخ . (از اقرب الموارد) (منتهی
افشاریفرهنگ انتشارات معین( ~.) (ص نسب .اِمر.) یکی از آوازهای ایرانی ، مغموم و دردناک ، از متعلقات شور.
نصبلغتنامه دهخدانصب . [ن َ ] (ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داء. (متن اللغة) (المنجد). نُصب . نُصُب . (متن اللغة). || سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج