نهبتلغتنامه دهخدانهبت . [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) نهبة. رجوع به نُهبَة شود. || تقسیم دایره ٔ منطقةالبروج به نُه قسمت و هر یک از آن قسمت ها را به یکی از ستاره های آن منسوب کردن . (ناظم
نبتةدیکشنری عربی به فارسیدرکردن (گلوله وغيره) , رها کردن (از کمان وغيره) , پرتاب کردن , زدن , گلوله زدن , رها شدن , امپول زدن , فيلمبرداري کردن , عکسبرداري کردن , درد کردن , سوزش داشتن
استتباعلغتنامه دهخدااستتباع .[ اِ ت ِت ْ ] (ع مص ) پس روی کردن خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || استتباع ؛ هو المدح بشی ٔ علی وجه یستتبع المدح بشی ٔ آخر. (تعریفات جر
طرسلغتنامه دهخداطرس . [ طِ ] (ع اِ) نامه . || صحیفه ای که محو کرده باز بر آن نویسند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاغذ. ج ، اَطراس ، طروس : اقام الناس ببغداد سنین لایکتبون الا فی
موجهلغتنامه دهخداموجه . [ م ُ وَج ْ ج َه ْ ] (ع ص ) صاحب جاه و وقار. (منتهی الارب ،ماده ٔ وج هَ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || چادر و گلیم دورخه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاد
تبنلغتنامه دهخداتبن . [ ت َ / ت ِ ] (ع اِ) کاه . (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاه خشک . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). تِب