نهامةلغتنامه دهخدانهامة. [ ن َ م َ ] (ع مص ) نیک آزمند گردیدن به طعام و پر نگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن . (از منتهی الارب ). نهم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَهم
نهامةلغتنامه دهخدانهامة. [ ن َهَْ ها م َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). نَهّام . || (ص ) پرخوار. (ناظم الاطباء). رجوع به نَهم شود. || ت
ابن دیصانلغتنامه دهخداابن دیصان . [ اِ ن ُ دَ ] (اِخ ) پدر او نهامه و مادرش نهشیران است (154-222 م .). دیصان رودی است که بر رُها (اورفه ) گذرد و نام ابن دیصان مأخوذ از اسم آن رود با
نهملغتنامه دهخدانهم . [ ن َ هََ ] (ع مص ) بسیار شدن اکل و خوراک کسی . (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). نهیم . (متن اللغة). || آزمند چیزی گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الا
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی
بهمانلغتنامه دهخدابهمان . [ ب َ ] (ص مبهم ، ضمیر مبهم )مرادف و متتابع فلان است که چیزی مجهول و غیرمعلوم باشد. (برهان ). فلان و بهمان و... کنایه از دو چیز یا دو شخص غیرمعین که آنر