نهازیدنلغتنامه دهخدانهازیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) بترسیدن از چیزی یا کسی . (از لغت فرس اسدی ص 105). ترسیدن و واهمه کردن و بیم بردن . (برهان قاطع) : زلف گوئی ز لب نهازیده ست به گله سوی چشم رفتستی . طیان (لغت فرس
نهاریدنلغتنامه دهخدانهاریدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) ترسیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بترسیدن از چیزی یا از کسی . (اوبهی ). ترسیدن . واهمه کردن . (برهان قاطع) : زلف گوئی ز لب نهاریده ست به گله سوی چشم رفتستی . بخاری (از رشیدی ).|| گد