ننگ آمدنلغتنامه دهخداننگ آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) عار داشتن . شرم داشتن : بدو گفت رستم به یک ترک جنگ همانا نسازد که آیَدْش ننگ . فردوسی .با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ اژدها را حرب ننگ آید که با حربا کند. <p cl
نانوnanoواژههای مصوب فرهنگستان1. پیشوندی به معنی یک میلیاردیم (9-10) 2. پیشوندی به معنی فوقالعاده کوچک
نُهگویnine ball, nine-ball poolواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گویمیزک که با نه گوی رنگی، که از یک تا نُه شمارهگذاری شدهاند، بازی میشود
اسم ناشماراmass noun, non-count noun, uncountable nounواژههای مصوب فرهنگستاناسمی دال بر پدیدۀ غیرقابلشمارشی که معمولاً جمع بسته نمیشود
پننگلغتنامه دهخداپننگ . [پ ِ ن َن ْ / پ َ ن َن ْ ] (اِ) در مؤیدالفضلا این کلمه آمده و آن را دریچه ٔ خانه معنی کرده است . واﷲ اعلم .
ننگفرهنگ فارسی عمید۱. احساس حقارت از انجام عملی ناشایست؛ شرمساری.۲. (صفت) [قدیمی] موجب شرمساری و سرافکندگی.۳. (اسم مصدر) [مجاز] زشتی؛ رسوایی؛ بیآبرویی.
ننگلغتنامه دهخداننگ . [ ن َ ] (اِ) شرم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حیا. (آنندراج ). خجلت . (فرهنگ فارسی معین ). عار. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (منتهی الارب ). شرم دائم که آدمی را افتد برای ارتکاب کاری بد، چه آن خود مرتکب شده باشد یاکسان و بستگان او. عاره .
ننگدیکشنری فارسی به انگلیسیbrand, disgrace, dishonor, disrepute, gate _, ignominy, infamy, odium, opprobrium, reproach, scandal, shame, slur, smirch, spot, stain, stigma, tarnish
پننگلغتنامه دهخداپننگ . [پ ِ ن َن ْ / پ َ ن َن ْ ] (اِ) در مؤیدالفضلا این کلمه آمده و آن را دریچه ٔ خانه معنی کرده است . واﷲ اعلم .
روز نام و ننگلغتنامه دهخداروز نام و ننگ . [ زِ م ُ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز ننگ و نام . روز جنگ و جدال . (از آنندراج ). بمجاز، روز نبرد و پیکار : بشکند بانگش دل مردان بروز نام و ننگ بسترد نعلش سر گردان بروز گیرودار. امیر معزی (از آنندراج
وننگلغتنامه دهخداوننگ . [ وَ ن َن ْ ] (اِ) ریسمان و طنابی را گویند که هر دو سر آن رابر دو دیوار یا دو ستون بندند و خوشه های انگور از آن بیاویزند. (برهان ). ریسمانی را گویند که سر آن را بر دو جانب بندند و خوشه های انگور از آن آویزند، و آن را آونگ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج )
مننگلغتنامه دهخدامننگ . [ م َ ن َن ْ ] (اِ) گیاهی باشد که از آن جاروب سازند و به جای نون دوم یای حطی هم به نظر آمده است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی )(انجمن آرا) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نام و ننگلغتنامه دهخدانام و ننگ . [ م ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آبرو. حیثیت . اعتبار : سپه را بدوی است فرمان جنگ بدو بازگردد همه نام و ننگ . فردوسی .که چون او نبوده ست شاهی به جنگ نه در بخشش و کوشش ونام و ننگ . <p class="a