عاردیکشنری عربی به فارسیننگ , ننگين کردن , ابروريزي , بي شرفي , رسوايي , نکول , بي احترامي کردن به , تجاوز کردن به عصمت (کسي) , بد نامي , افتضاح , خواري , کار زشت , بدنامي , سابقه بد
اعرلغتنامه دهخدااعر. [ اَ ع َرر ] (ع ص ) خردکوهان یا بی کوهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر بی کوهان و خردکوهان . (آنندراج ). خردکوهان . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زو
آآرلغتنامه دهخداآآر. (اِخ ) رودخانه ای است در سویس که از گردنه ٔ «گِرمَسل » سرچشمه گیرد و «برن » و «سُلور» را آبیاری کند و با «روس » و «لیما» و «تی یِل » یکی شده به رود رَن ریز