نمیقلغتنامه دهخدانمیق . [ ن َ ] (ع ص ) نوشته شده . || نقش شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمیقة شود.
نمیقةلغتنامه دهخدانمیقة. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) نوشته شده . مکتوب . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (آنندراج ). مکتوب . رساله .نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.
نمیلغتنامه دهخدانمی . [ ن َ ] (حامص ) تری . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نمناکی . مرطوبی . || سردی . (ناظم الاطباء).
نمیقةلغتنامه دهخدانمیقة. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) نوشته شده . مکتوب . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (آنندراج ). مکتوب . رساله .نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.
نمقلغتنامه دهخدانمق . [ ن َ ] (ع مص ) طپانچه زدن بر چشم کسی . (از منتهی الارب ). لطمه زدن بر چشم کسی . (از اقرب الموارد). || نبشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نوشتن نامه ر