نمیرلغتنامه دهخدانمیر. [ ن َ ] (ع ص ) آب خوشگوار و شیرین . (غیاث اللغات ). آب گوارنده . (مهذب الاسماء) (دهار). آب تمیز و پاکیزه . ناجع. (از اقرب الموارد). آب پاکیزه و بسیار و رو
نمیرلغتنامه دهخدانمیر.[ ن َ ] (نف مرکب ) نمیرنده . نامیرنده . که نمی میرد.- امثال : مانند خر نمیر و سگ انتظارکش .|| (ص ) سست و نابه کار و حریص و آزمند و پرخوار و شکم پرست (؟).
نمیرالغتنامه دهخدانمیرا. [ ن َ ] (اِ) به معنی شرح باشد که آشکار کردن و ظاهر نمودن است ، یعنی لفظ اندک را به معانی بسیار بیان کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). از برساخته
نمیرالغتنامه دهخدانمیرا. [ ن َ ] (اِ) به معنی شرح باشد که آشکار کردن و ظاهر نمودن است ، یعنی لفظ اندک را به معانی بسیار بیان کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). از برساخته
علی نمیریلغتنامه دهخداعلی نمیری . [ ع َ ی ِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ششتری نمیری اندلسی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ششتری شود.