نمشاءلغتنامه دهخدانمشاء. [ ن َ ] (ع ص ) دارای نَمَش . تأنیث انمش . (از اقرب الموارد). رجوع به انمش و نَمَش شود.
نشاءلغتنامه دهخدانشاء. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش . نَشا. (منتهی الارب ). || نَشا. نشاسته . (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رجوع به نشا شود.
نشاءلغتنامه دهخدانشاء. [ ن َ ش َءْ ] (ع اِ) ج ِ ناشی ٔ. رجوع به ناشی ٔ شود. || ج ِ نش ء. رجوع به نش ء شود.
نشاءةلغتنامه دهخدانشاءة. [ ن َ ءَ ] (ع اِ) آفرینش .(ناظم الاطباء). جهان . هستی . || آنچه راست برآمده باشد از گیاه و هنوز ستبر نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (مص ) نش ء. رجوع به نش
نماءلغتنامه دهخدانماء. [ ن َ ] (ع مص ) گوالیدن . (از منتهی الارب ). افزون شدن . (دهار). نمو. زیاد شدن و افزون شدن مال و جز آن . (از اقرب الموارد). || بلند برداشتن و سیر افروختن
نمراءلغتنامه دهخدانمراء. [ ن َ ] (ع ص ) تأنیث اَنْمَر. آنچه بر آن خجک های سیاه سپید بود.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به انمر شود.