نمرلغتنامه دهخدانمر. [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن بر کوه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). صعود بر کوه . (از اقرب الموارد).
نمرلغتنامه دهخدانمر. [ ن َ م َ ] (ع مص ) پلنگ رنگ گردیدن ابر. (از منتهی الارب ). به رنگ پوست پلنگ گردیدن ابر. (از اقرب الموارد). || خشمناک گردیدن و بدخوی گشتن . (از منتهی الارب
نمرلغتنامه دهخدانمر. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) ابن تولب بن زهیربن اقیش العکلی . شاعر مخضرم عرب است . عمری پرتنعم و طولانی کرد و در حدود سال چهاردهم هجرت درگذشت . مردی بخشنده و بذال و
نمرلغتنامه دهخدانمر. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) ابن عذربن سعدبن دافع. جد جاهلی یمانی است ، از نسل وی اند بنوسلامان و بنوالمقصص . (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 22). و رجوع به الاکلیل ج 10 ص 6
نمرةلغتنامه دهخدانمرة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) خجک از هر رنگ که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نکته . (اقرب الموارد). ج ، نُمَر.
نمرةلغتنامه دهخدانمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (ع اِ) ابرپاره ٔ خرد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی . (منتهی الارب ). حبرة. (اقرب الموارد). || شمله ای ک