نمتلغتنامه دهخدانمت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاهی است که بر آن را می خورند. (منتهی الارب ). یک نوع گیاهی که بار آن خوراکی است . (ناظم الاطباء).
نمطلغتنامه دهخدانمط. [ ن َ م َ ] (ع اِ) روش . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوع . (مهذب الاسماء). دستور. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). طرح . (ناظم الاطباء). گو
نمتکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کیل سرخ؛ زعرور: ◻︎ نمتک و بسّد نزدیکشان یکی باشد / از آنکه هردو بهگونه شبیه یکدیگرند (؟: لغت فرس: نمتک).۲. آلبالو.
نمتکلغتنامه دهخدانمتک . [ ن َ م ُ ] (اِ) گهر باشد [ ؟ ] و گویند نمتک زعرور باشد به تازی . قریعالدهر : گروهی اند که ندانند باز سیم ز سرب همه دروغ زن و خربطند و خیره سرندنمتک و بُ
نمتکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کیل سرخ؛ زعرور: ◻︎ نمتک و بسّد نزدیکشان یکی باشد / از آنکه هردو بهگونه شبیه یکدیگرند (؟: لغت فرس: نمتک).۲. آلبالو.
نمتکلغتنامه دهخدانمتک . [ ن َ م ُ ] (اِ) گهر باشد [ ؟ ] و گویند نمتک زعرور باشد به تازی . قریعالدهر : گروهی اند که ندانند باز سیم ز سرب همه دروغ زن و خربطند و خیره سرندنمتک و بُ
اراسلغتنامه دهخدااراس . [ اَ ] (اِخ ) (در لاتینی : نِمِتاکوم ) شهری بفرانسه ، کرسی پادُکالِه در 174 هزارگزی شمال پاریس و در آن ابنیه ٔ قدیمه ٔ جمیله است . ناحیه ٔ اراس دارای 12
زعرورفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی خودرو و کوهی با برگهای بریده و میوۀ کوچک سرخرنگ که در گذشته مصرف دارویی داشته؛ علف شیران؛ علف خرس؛ کیل سرخ؛ نمتک؛ کوهج؛ ازدف.