نمای مرکبcompound presentationواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که در آن حداقل یکی از اندامها همراه با سر یا ته در گلوی زهدان ظاهر میشود
نمایلغتنامه دهخدانمای . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرخم ) نماینده . نشان دهنده . نما. در تمام معانی رجوع به نما شود.
دوست نمالغتنامه دهخدادوست نما. [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (نف مرکب ) دوست نمای .- امثال : دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج .رجوع به دوست نمای شود.
روی نمالغتنامه دهخداروی نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب )روی نمای . رونما. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هدیه ای که در دیدار نخستین روی عروس بر او دهند : باز و جز باز کنون روی نیارن
دندان نمالغتنامه دهخدادندان نما. [ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) دندان نمای . که دندان نماید. که دندان نشان دهد. || بسیار نمایان و آشکار، چون : بخیه ٔدندان نما و خنده ٔ دندان نما.
قبله نامهلغتنامه دهخداقبله نامه . [ ق ِ ل َ / ل ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قطب نمای ملاحان . (ناظم الاطباء). قبله نما.