نمایهدیکشنری فارسی به انگلیسیconfiguration, exhibit, exhibition, figure, index, layout, prelude, scheme, sign
نمایهلغتنامه دهخدانمایه . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی َ / ی ِ ] (اِ) مانند. نمونه .- هم نمایه ؛ همانند. هم نشین . همراه . (انجمن آرا) (آنندراج ) : ای همه ساله هم نمایه ٔ دیوبوده از بهر
نمایهفرهنگ انتشارات معین(نَ یِ) (اِ.) فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد.
نمایة پایگاهدادهdatabase indexواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ساختار دادهای که در ستونهای یک جدول پایگاهدادهای مشخص میشود و سرعت بازیابی داده را تا حد زیادی افزایش میدهد
نمایة کدبندی مکانیgeocoding indexواژههای مصوب فرهنگستاننمایهای در دادههای مرجع که برای همتایابی اطلاعات در دادههای مرجع با مکانیابِ نشانی (address locator) به کار میرود
indexingدیکشنری انگلیسی به فارسینمایه سازی، فهرست کردن، نشان دادن، دارای فهرست کردن، بفهرست دراوردن، بصورتالفبایی مرتب کردن
indexedدیکشنری انگلیسی به فارسینمایه شده، فهرست کردن، نشان دادن، دارای فهرست کردن، بفهرست دراوردن، بصورتالفبایی مرتب کردن