نمایش جایگشتیpermutation representationواژههای مصوب فرهنگستانیک همریختی از گروهی مفروض به گروه متقارن SM، که در آنM مجموعهای مفروض است متـ . نمایش جایگشتی گروه permutation representation of a group
نمایشدیکشنری فارسی به عربیاداء , استعراض , تسلية , تعرض , تقديم , تمثيل , شعلة ضويية , ظهور , عرض , مسرحية , مظاهرة , معرض , منظر
نمایشدیکشنری فارسی به انگلیسیdemonstration, display, drama, dramatization, effect, entertainment, exhibit, exhibition, exposure, heatre, impression, parade, play, presentation, presentment,
indexesدیکشنری انگلیسی به فارسیشاخص ها، شاخص، فهرست، نمایه، سبابه، فهرست راهنما، راهنما، علامت، نما، جاانگشتی، راهنمای موضوعات، فهرست مواد، فهرست کردن، نشان دادن، دارای فهرست کردن، بفهرست درا
indicesدیکشنری انگلیسی به فارسیشاخص ها، شاخص، فهرست، نمایه، سبابه، فهرست راهنما، راهنما، علامت، نما، جاانگشتی، راهنمای موضوعات، فهرست مواد