نمایشنامهنویسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شنامهنویس، فیلمنامهنویس، سناریونویس سوفوکل، اوریپید، شکسپیر، مولیر، چخوف، ایبسن، برشت، بکت، تنسیویلیامز، پینتر، آرن
نمایشنامهنویسdramatist, playwrightواژههای مصوب فرهنگستاننویسندۀ اثر ادبیـ نمایشی که برای اجرا بر روی صحنه نوشته شود
نویسندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ورنده، مصنف، رماننویس، داستانسرا[ی]، داستاننویس، داستانپرداز، اصحاب قلم، ادیب▲، سناریونویس، فیلمنامهنویس، نمایشنا
نمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تئاتر، نمایشنامه، پیس، سناریو، فیلمنامه اکران، بهصحنه آوردن، اجرا سوژه، ژانر تراژدی، غمنامه، کمدی، نمایش اخلاقی، ملود
سینمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ا، هنر سینما، سینماتوگراف فیلم سینمایی، فیلم، کارتون، انیمیشن، مستند، کوتاه، داستانی، صامت، ناطق، ویدیوکلیپ، نماهنگ هنر تئاتر پروژکتور، آپارات،