26 فرهنگ

11838 مدخل


نما

na(e,o)mā

۱. صورت و ظاهر چیزی.
۲. قسمت خارجی ساختمان.
۳. (بن مضارعِ نمودن و نمادن و نماییدن) = نمودن
۴. نماینده؛ نشان‌دهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهان‌نما، راهنما.
۵. نشان‌داده‌شده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انگشت‌نما.
۶. شکل؛ ظاهر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بدنما.
۷. مانند؛ شبیه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تماشاگرنما.

۱. ظاهر، نمود
۲. شاخص
۳. جبهه، منظره
۴. رویش، نمو
۵. توان، قوه

air, aspect, colors, contour, diagram, exterior, external, face, form, formation, frontage, guise, index, light, look, profile, prospect, shot, sight, surface, view, visage