نقطۀ واپایش زمینیground control point, control stationواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای با مختصات مشخص که در عملیات نقشهبرداری مرتبط مورد استفاده قرار میگیرد
نقطۀ واپایشcontrol pointواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نقطهها با موقعیت افقی یا عمودی معلوم که بهعنوان مرجع ثابت در تعیین موقعیت و مرتبط کردن عوارض نقشهای یا عکسهای هوایی یا تصاویر دورکاوی به کار می
نقطۀ واپایش ارتفاعیvertical control pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای با مختصات ارتفاعی معلوم که برای کنترل عملیات به کار میرود
نقطۀ واپایش عکسیphoto control point, photogrammetric control pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطۀ قابلتشخیص با مختصات معلوم که برای تعیین مقیاس و توجیه مطلق عکس به کار میرود
نقطۀ واپایش مسطحاتیhorizontal control pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای با مختصات طولی و عرضی معلوم که برای واپایش عملیات به کار میرود
نقطة واپایشcontrol pointواژههای مصوب فرهنگستان1. موقعیتی در امتداد مسیر حرکت یگان که افراد برای دریافت اطلاعات یا دستورها بهمنظور تنظیم اقدامات پشتیبانی یا تردد در آن مستقر میشوند 2. موقعیتی که ازطریق مخت
نقشۀ تصویرسنجشیphotogrammetric mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشۀ عارضهنگاشتی که با تصویرسنجی و استفاده از عکسهای هوایی و نقاط واپایش زمینی تهیه میشود متـ . نقشۀ تصویرسنجی
نقطة واپایشcontrol pointواژههای مصوب فرهنگستان1. موقعیتی در امتداد مسیر حرکت یگان که افراد برای دریافت اطلاعات یا دستورها بهمنظور تنظیم اقدامات پشتیبانی یا تردد در آن مستقر میشوند 2. موقعیتی که ازطریق مخت
چاللغتنامه دهخداچال . (اِ) چاله . گودال . مغاک . حفره . گودی . گوی و مغاکی را گویند که درآن توان ایستاد یعنی زیاده بر دو گز نباشد. (برهان ). گودال بود و آن را چاله نیز گویند. گ
نقشلغتنامه دهخدانقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطی
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده اس