نقطۀ تلاقیcoincidence pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای در دامنۀ مشترک چند نگاشت که نگارۀ آن تحت آن نگاشتها برابر باشد
نقطۀ وسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، وسط، بین، میان، نیمهشب، نیمروز، ظهر نیمۀ راه، راهِ میانه عمود منصف
نقطۀ آغازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، نقطۀ شروع، استارت، شروع، شروع مسابقه، شروع بازی، نقطۀ عزیمت، خروج اوایل، نخستین وهله، آغاز کار، سرآغاز رجعت آستانه، دهانه، ورودی▼ مرز، حدّ آغازکنند
نقطۀ انجمادfreezing pointواژههای مصوب فرهنگستاندمایی که در آن مایع به جامد یا جامد به مایع تبدیل میشود
نقطۀ انشعابline tap, tee point, tapواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای بر روی خط برق که دستکم به سه پایانه متصل است
گودۀ مرکزی 1central pitواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگی بسیار کوچک در نقطۀ تلاقی شیارهای تکاملی در مرکز سطح جوندۀ دندانهای آسیا
اعتدال بهاریvernal equinoxواژههای مصوب فرهنگستان1. یکی از دو نقطۀ تلاقی استوای آسمان و دایرهالبروج که وقتی مرکز خورشید به آن نقطه میرسد، سال شمسی نو میشود 2. زمانی که خورشید به این نقطه در آسمان برسد متـ .
اعتدال پاییزیautumnal equinoxواژههای مصوب فرهنگستان1. یکی از دو نقطۀ تلاقی استوای آسمان با دایرهالبروج که وقتی خورشید در مسیر ظاهری سالانهاش به آن میرسد، آغاز پاییز نیمکرۀ شمالی زمین است 2. زمانی که خورشید به
گره 1nodeواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل درونشهری-جادهای] نقطۀ حاصل از تلاقی شبکۀ ارتباطی که بهعنوان جایگاه آماری از آن استفاده شود [رایانه و فنّاوری اطلاعات] محل برخورد دو یا چند مجرای ار