نقشبندیهلغتنامه دهخدانقشبندیه . [ ن َ ب َ دی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) نقشبندی . رجوع به نقشبند و نیز رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 229 شود.
زاویه ٔ نقشبندیهلغتنامه دهخدازاویه ٔ نقشبندیه . [ ی َ ی ِ ن َ ب َ دی ی َ ] (اِخ ) مرکز اجتماع درویشان پیرو طریقت نقشبندی است . در حلب و در جنب زاویه ٔ خلوتیان واقع شده است . واقف آن شیخ احم
نقشبندیلغتنامه دهخدانقشبندی . [ ن َ ب َ ] (اِخ ) نقشبندیه .نام یکی از سلسله های صوفیه است که منسوب و پیرو خواجه محمد بهاءالدین نقشبنداند. رجوع به نقشبند شود.
نقشبندیلغتنامه دهخدانقشبندی . [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) صنعت نقاشی و زردوزی و گلدوزی . (ناظم الاطباء). نگارگری . نقاشی . (یادداشت مؤلف ). عمل نقشبند. رجوع به نقشبند شود : چین بن یا
حسام نقشبندیلغتنامه دهخداحسام نقشبندی . [ ح ُ م ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسن ساکن استانبول بود و در 1282 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح شمائل ترمذی . (هدیةالعارفین ج 1 ص 302).
نقشلغتنامه دهخدانقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطی
بادیةلغتنامه دهخدابادیة. [ ی َ ] (ع اِ) بدو. صحرا. خلاف حضر. ج ، بادیات ، بَواد. (قطر المحیط). بوادی . (مهذب الاسماء). صحرا و بیابان . (غیاث ) (آنندراج ). خرابه . دشت بی آب وعلف
بندهلغتنامه دهخدابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (اِ) پهلوی «بندک » . پارسی باستان «بندکه » . از مصدر بستن ، جمع آن بندگان . در پهلوی «بندکان » . عبد. غلام . مقابل آزاد. (حاشیه ٔبرهان قا
کنگرهلغتنامه دهخداکنگره . [ ک ُ گ ُ رَ / رِ ] (اِ) بلندیهای هر چیز را گویند عموماً و آنچه بر سر دیوار حصار و قلعه و دیوارهای دیگر سازند خصوصاً و عربان شرفه خوانند.(برهان ) (آنندر
بلغ السیل زباهلغتنامه دهخدابلغ السیل زباه . [ ب َ ل َ غَس ْ س َ ل ُ زُ هَُ ](ع جمله ٔ فعلی ) سیل به بلندیهای زمین رسید، تمثل است . (امثال و حکم دهخدا). سیل پشته را فراگرفت . نظیر کارد به