نقشة محدودة کاهشlow emission zone mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که مرزهای جغرافیایی محدودة کاهش را نشان میدهد
نقشهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اطلس، الگو، پروژه، طرح، نمودار ۲. خیال، رای، عزم، قصد، مقصود، منوی، نظر، نیت ۳. دسیسه ۴. زمینه
نقشهدیکشنری فارسی به انگلیسیblueprint, chart, design, device, draft, idea, map, notion, pattern, plan, plat, proposition
حبشهلغتنامه دهخداحبشه . [ ح َ ب َ ش َ ] (اِخ ) مملکت حبشستان . حبش . مملکت سیاهان . کشور سیاهان . حبشستان . آبی سینی . اتیوپی . کشور بزرگی است در خاور آفریقا، واقع در باختر باب
خالصهلغتنامه دهخداخالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج )
گویهمرزisoglossواژههای مصوب فرهنگستاندر گویششناسی، خطی بر روی نقشه که محدودة جغرافیایی گونههای زبانی را مشخص میکند
شرکتلغتنامه دهخداشرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء).
نقشۀ ترکیبیcomposite mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که از ترکیب دو یا چند نقشه با محدودۀ جغرافیایی و دستگاه مختصات مرجع واحد به دست میآید