نقره کارلغتنامه دهخدانقره کار. [ ن َ رِ / رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن احمد حسینی نیشابوری ، ملقب به جمال الدین و مشهور به نقره کار، از ادیبان و فاضلان قرن هشتم هجری قمری است و به سال
نقره کارلغتنامه دهخدانقره کار. [ ن ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه از نقره ظروف و آلات و زیورها سازد. که ظروف را آب نقره دهد. نقره ساز.
نقره کارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که پیشهاش ساختن اشیا و ظروف از نقره است؛ نقرهساز.۲. آنکه اشیا و ظروف را آبنقره میدهد.
نقره کاریلغتنامه دهخدانقره کاری . [ن ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل نقره کار : رخ زردم کند در اشکباری گهی زرکوبی و گه نقره کاری . نظامی .بر عطارد ز نقره کاری دست رنگی از کوزه ٔ رصاصی ب
میناکارلغتنامه دهخدامیناکار. (نف مرکب ) میناساز. (ناظم الاطباء). استادی که کار مینائی کرده باشد. (آنندراج ). آنکه میناکاری کند. کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کا