نقراتلغتنامه دهخدانقرات . [ ن َ ق َ ] (ع اِ) فقرات سرود که آن رامی سرایند، هندیان آن را تک گویند و بعضی کری نامند.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). نغمات مرکبند از نقرات و ایقاعات . (از رسائل اخوان الصفا). ج ِ نقرة. رجوع به نقرة شود : و بر یک سطح دیگر انواع نغمات واصناف اصوات
نقراتفرهنگ فارسی عمیدبه هم فشار دادن انگشتان شست و وسطی و گذراندن ناگهانی و توٲم با فشار آنها از کنار یکدیگر برای ایجاد صدا؛ بشکن.
نیکرادفرهنگ نامها(تلفظ: nik rād) جوانمرد نیک ، جوانمردی که دارای صفاتی خوبی ، نیکی و بخشش است ، جوانمرد صالح و شایسته .
نکرتلغتنامه دهخدانکرت . [ ن َ ک ِ رَ] (ع اِمص ) نکرة. مقابل معرفت . ناشناختن : چون معرفت وی را حبس و حجاب باشد آن معرفت نکرت بودو آن نعمت نقمت و آن عطا غطا. (کشف المحجوب ص 221).
متفاوتهلغتنامه دهخدامتفاوته . [ م ُ ت َ وِت َ ] (ع ص ) مؤنث متفاوت : و بر سطح دیگر انواع نغمات و اصناف اصوات و ایقاع نقرات و ازمنه ٔ متفاوته و متناسبه ... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65).
متناسبهلغتنامه دهخدامتناسبه . [ م ُ ت َ س ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث متناسب : و بر سطح دیگر انواع و نغمات و اصناف و اصوات و ایقاع نقرات و ازمنه ٔ متفاوته و متناسبه و ... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ایقاعلغتنامه دهخداایقاع . (ع مص ) (از «وق ع ») بجنگ درانداختن کسی را.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). || انداختن کسی را در آنچه بد آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فروگرفتن مرغزار آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). |
مللغتنامه دهخدامل . [ م ُ ] (اِ) نبیذ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 322). شراب انگوری . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ) (آنندراج ). می و شراب انگوری و هر مایع مسکر. (ناظم الاطباء). می . باده . مدام . راح . صهبا. خمر. عقار. قهوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ذوات النقراتلغتنامه دهخداذوات النقرات . [ ذَ تُن ْن َ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آلات طرب که با زخم و ضرب نغمه کند چون دف و دورویه و تُنبک و طبل و نقاره و دهل و مانند آن و کف و چپه نیز از این قبیل است .