نقب زدنلغتنامه دهخدانقب زدن . [ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) به قصدغارت خزینه ای یا دزدی از خانه ای یا گشودن حصاری ، راهی در زیرزمین تعبیه کردن و از آن راه مخفیانه به خزینه یا خانه یا حص
نق زدندیکشنری فارسی به انگلیسیbadger, carp, cavil, chivvy, chivy, grumble, mutter, nag, niggle, whine
نقاب زدنلغتنامه دهخدانقاب زدن . [ ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نقاب بربستن . نقاب بر رخ افکندن . نقاب پوشیدن .
نقب بریدنلغتنامه دهخدانقب بریدن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نقب کندن . نقب زدن . رجوع به نقب زدن شود.
رخنه زدنلغتنامه دهخدارخنه زدن . [ رَ ن َ / ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به درازا شکافتن . نقب زدن . (یادداشت مؤلف ). رخنه کردن : یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش بر زنخ پیلغوش رخنه زد و بشکلی